خلاصه کتاب
در پیچوتاب ریسمان تقدیر، گرهای کور به زندگی دختری افتاد. لغزشی کوچک، او را به درهای تاریک کشاند؛ جایی که هر شب، سنگینیاش بیشتر میشد. اما تاریکی، بیخبر نخهایی را به هم گره زد؛ یکی از جنس تصمیم، دیگری از جنس اتفاق… و برخوردشان، سرنوشت را دگرگون کرد.