خلاصه کتاب
«آهیر» در شب عروسیاش همهچیز را از دست میدهد؛ مرجان، عروسش، جلوی چشم او کشته میشود. او تصمیم میگیرد بماند و قاتل را پیدا کند. در ظاهر آهنگر است، اما پشت این نقاب، رازی پنهان دارد. پروا، خبرنگار کنجکاو و بیپروا، وارد زندگیاش میشود؛ زنی که هم عشق را به او میآورد و هم خطر را.