سه تا دوست سه تا خواهر سه تا دوست واقعی و صد البته شیطون این سه تا دوست باهم توی یه خونه زندگی میکنن اما.... سه نفر دیگه بهشون اضافه میشن که باهم شیطونی کنن و دنیارو با خنده هاشون بترکونن.

آیدا و ژیوان از کودکی عاشق هم بودند، اما یک حادثه تلخ همه‌چیز را برهم زد. حالا ژیوان مجبور است او را تنها مثل یک خواهر ببیند در حالی که قلبش حقیقت دیگری فریاد می‌زند. آیدا با تمام وجود تلاش می‌کند عشق دیرینشن را به یاد ژیوان بیاورد، اما هر بار پس زده می‌شود و طرد شدن از طرف او، درد و ناامیدی را بر دلش می‌نشاند. ورود حسام دیوار سرد قلب ژیوان را می‌شکند و آتش عشق خاموش‌شده را دوباره شعله‌ور می‌کند، اما این تازه آغاز ماجراست. چرا که با حضور فرید، آیدا ناخواسته به دنیای خطرناک‌ترین باند خلافکاری ایران کشیده می‌شود؛ جایی که عشق، زندگی و مرگ در خطی باریک با هم تلاقی می‌کنند و هر تصمیم می‌تواند سرنوشت همه‌چیز را تغییر دهد… در این رمان شاهد رسیدن به بلوغ فکری یک زوج خواهیم بود

در دل شهری پرهیاهو، ماهور با روحیه‌ای شاد و کودکانه، وارد زندگی پسری می‌شود که سال‌هاست در تنهایی و سکوت غرق شده. او با شوخی‌ها و انرژی مثبتش، تلاش می‌کند دیوارهای سرد اطراف دل آن پسر را فرو بریزد.

پسر جوانی که از مشاجره‌ای خانوادگی دل‌خور است، شب‌هنگام به خانه‌اش بازمی‌گردد. در نزدیکی خانه، صدای درگیری او را متوقف می‌کند. با ورود به صحنه، مهاجمان فرار می‌کنند و تنها یک نفر زخمی باقی می‌ماند. پسر او را به خانه‌اش می‌برد و تازه آنجاست که متوجه می‌شود فرد زخمی، دختری با گذشته‌ای پنهان است...

اوینا از کودکی احساس می‌کرد خواهرش با دیگران فرق دارد. پس از مرگ مشکوک او، همه گفتند که خودکشی کرده، اما اوینا نمی‌تواند این را بپذیرد. سفر به کردستان و دیدار با اقوام، او را با گذشته‌ای روبه‌رو می‌کند که پر از رازهای ناگفته است. آشنایی با پسری که به نظر می‌رسد چیزی از آن روزهای تاریک می‌داند، اوینا را به مسیر تازه‌ای می‌کشاند.