خلاصه کتاب
او دختریست به پاکی آب زمزم، با چهرهای که خورشید را شرمنده میکند. پسری از تبار گرگ، با نقشهای انتقامجویانه، او را وارد بازیای میکند که هدفش نابودی آبروست. ازدواجی اجباری برای حفظ حیثیت، و عشقی که در دل این اجبار شکل میگیرد. اما با وجود زن دوم، آیا این عشق دوام خواهد آورد؟ و سرنوشت این دختر چه خواهد شد؟